Hekayat

چنين حكايت كنند كه...
حكايات آموزنده و مفيد از ساليان دور كه خواندن و پند گرفتن از آنها خالي از لطف نيست
همه ماست هاي خود را كيسه كردند


همنشيني با فرد نابينا
شخص پرخوري هنگام افطار با كوري هم نشين شد. از قضا كور از او شكم خواره تر بود و به او مجال نمي داد.
هنگام رفتن پرخور به صاحب خانه گفت: خانه احسانت آباد. من امشب دو دفعه از تو شاد شدم:
اول بار بدان سبب كه مرا با كوري هم مجموع كردي و چنين انگاشتم كه كاملا خواهم خورد و دوم بار پس از فراغ از خوردن شاد شدم از اينكه اين كور مرا نخورد

همه ماست هاي خود را كيسه كردند

وزير به پادشاه مي گويد: قوت مردم فقير ماست است و ماست بند ها نيز مرتب قيمت ماست را بالا مي برند. حكمي بده كه قيمت ماست ها زياد نشود.
پادشاه نيز امر مي كند كه قيمت ماست نبايد از فلان مقدار بيشتر شود.
روزي به پادشاه خبر مي دهند كه ماست بند هاي شهر دو نوع ماست مي فروشند. ماست شاه عباسي كه به قيمت اعلام شده فروش مي رود و ماستي كه به قيمت بالا فروش مي رود.
پادشاه با لباس مبدل به بازار مي رود و طلب ماست مي كند. ماست بند مي گويد: چه ماستي مي خواهي؟ پادشاه با تعجب مي پرسد: ماست مي خواهم ديگر! چه فرقي مي كند؟ ماست بند مي گويد: گوئي تازه به اين مملكت آمدي؟! در اين ولايت دو نوع ماست داريم. ماست شاه عباسي كه همان دوغي است كه در جلوي در است و به قيمت اعلام شده به فروش مي رود و ماستي هم پشت دكان داريم كه ماستي سفت و آب رفته است و قيمتش بالاتر از قيمت اعلام شده است. حالا از كدام مي خواهي؟
پادشاه دستور مي دهد كه ماست بند را وارونه از در دكان آويزان كنند و كمرش را محكم ببندند و تمام ماست هاي آب بسته را در پاچه هاي شلوارش بريزند و بعد پاچه هايش را محكم ببندند و آن قدر در آن حالت بماند تا تمام آب ماست ها كشيده شود.
بعد از اين حكم تمام ماست بند ها از ترس شاه ماست هاي خود را در كيسه كردند و مقابل در دكان آويختند. از آن پس هر كسي كه كاري را از روي ترس و اجبار انجام مي دهد مي گويند كه: فلاني ماستش را كيسه كرده است

بنياد ظلم از اندك شروع شود

روايت كرده اند كه براي انوشيروان عادل در شكارگاهي گوشت شكاري را كباب كردند. نمك در آنجا نبود پس يكي از غلامان به روستايي رفت تا نمك بياورد.
انوشيروان به آن غلام گفت: نمك را به قيمت روزانه ( نه كمتر) خريداري كن تا آئين نادرستي را بنيان نگذاري و در نتيجه روستا خراب نگردد.
به انوشيروان گفتند: اندكي كمتر از قيمت خريدن چه آسيبي مي رساند؟
انوشيروان پاسخ داد: بنيان ظلم در آغاز از اندك شروع شده و سپس به طور مكرر بر آن افزوده شده و زياد گشته است

اگر از باغ رعيت ملك خورد سيب  برآورند غلامان او درخت از بيخ

هیچ نظری موجود نیست: