* مي گفت: بيدي نيستم كه با اين بادها بلرزم
راستي چرا شكست...؟!

*اين روزها " به مرگ طبيعي مردن " هم غير طبيعي شده است

* در دلش خانه داشتم، اما نشاني خانه ام را نمي دانست

* به ساعت نگو كي قرار داري، از حسودي خوابش مي بره

* نمايشگاهي از نقاشي هايش را نگاه مي كرد؛
پير مرد تابلو صدايش كرد: استاد، تو چقدر پير شدي...!

ُ* كسي كه از زندگي زيادي جلو مي زند به مرگ هم زيادي نزديك مي شود

* محبت لغت نامه عشق است...

* آنقدر در چشمانش نااميدي موج مي زد كه ساحل دلم پر غم شد

* براي آن كه در وقتش صرفه جويي كند، ساعتش را خاموش مي كند

* آن قدر دير به حرف هايم رسيد كه پليس جريمه اش كرد

* بعضي كارگاه شكلات سازي مي زنند، بعضي هم كارخانه مشكلات سازي...

* هنوز هم هر شب خواب مي بينم كه از خواب بيدار شده ايم

* بس كه تنها بود سايه اش هم تنهايش گذاشت

* گذشتم از گذشتم...

* چون رديفش بيست بود، هميشه ته ليست بود

* پاييز است و از مهر مي گذرم و پيش رويم بي مهري است

* عروس دريايي مي پرسد: اشك كدام عاشق آب دريا را چنين شور كرد...؟!

* يكي پول خرج ميكند كه برود دربند، يكي هم پول خرج مي كند كه نرود دربند

* چشمانش از شوق ديدار پر از اشك بود، آسمان خدا هم باريد
شوق ديدار لرزه بر اندامش انداخته بود كه زمين خدا هم لرزيد...

* يك پايش شكسته بود و تكيه به جايي نداشت، دلخوشي اش اين بود كه صندلي شاعر شده است...

* فرياد مي زد: تخته جمشي پانصد تومان...!

* براي اينكه حرفام براش عادي نباشه، با پست سفارشي فرستادمشون

* بعضي در 40 سالگي عاقل مي شوند و بعضي غافل

* بذار حيات خلوت دلم پشت بوم دل تو باشه...

* بس كه آجيل مشكل گشا گرون شده در خريدنش دچار مشكل شدم...

* مشكل بعضي ها در اين است كه مشكلي ندارند...

* بعضي براي كار زندگي مي كنند و بعضي ها هم براي زندگي كار

* بس كه آينه دلش كثيف بود، حرف دلم را نمي ديد...

هیچ نظری موجود نیست: